زندگی نامه استاد مظاهر مصفا + عکس

نگاهی به زندگی و خدمات استاد مظاهر مصفا + تصاویر

استاد زبان و ادبیات فارسی و از آخرین بازماندگان نسل استادان بزرگ ادبیات، استاد مظاهر مصفا درگذشت. به این مناسبت، نگاهی داریم به زندگینامه و آثار استاد مصفا.

استاد مظاهر مصفا استاد زبان و ادبیات فارسی و پدر علی مصفا درگذشت

مجله اینترنتی پارسی گو: استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی و از آخرین بازماندگان نسل استادان بزرگ ادبیات فارسی، استاد مظاهر مصفا درگذشت. به این مناسبت، نگاهی داریم به زندگینامه و آثار استاد مصفا. همچنین یادنامه و ارج نامه ای که روزنامه اعتماد به چاپ رسانده است را نیز تقدیم می کنیم:

مظاهر مصفا، از آخرين بازماندگان نسل استادان بزرگ ادبيات فارسي درگذشت

این مطلب در روزنامه اعتماد به چاپ رسیده است. استاد مظاهر مصفا از آخرین بازماندگان نسل استادان بزرگ ادبیات فارسی بود:

تنها بود با صد هزار مردم: رسول آباديان

استاد مظاهر مصفا، سراينده آثاري چون «پاسداران سخن، توفان خشم، ده فرياد، سپيدنامه، شب‌هاي شيرازقند پارسي و…» و مصحح آثاري بزرگ چون «تصحيح ديوان ابوتراب فرقتي كاشاني، تصحيح مجمع‌الفصحاء، تصحيح ديوان نزاري قهستاني، تصحيح ديوان سنايي، تصحيح كليات سعدي و تصحيح جوامع‌الحكايات» روز هشتم آبان‌ماه درگذشت. به همين مناسبت چند چهره ادبي و از دوستان و شاگردان استاد، مطالبي پيرامون شخصيت و آثار ايشان دراختيارمان گذاشته‌اند كه مي‌خوانيد.

شيوه ‌تدريس منحصر به فرد: علي دهباشي

من افتخار اين را داشتم كه درسال ۱۳۹۱يك برنامه از شب‌هاي بخارا را به استاد مظاهر مصفا اختصاص بدهم كه دراين برنامه اساتيدي چون مهدي محقق، اميربانو كريمي ، دكتر احمد سرور مولايي و دكتر مهدي نوريان، پيرامون شخصيت و وزن و مقام علمي استاد به سخنراني ‌پرداختند. آنچه براي من به عنوان برگزاركننده نشست مهم‌ بود، اين مساله است كه همگان اعتقاد داشتند كارهاي ادبي و علمي ايشان، كارهايي چندوجهي هستند.

خصوصا كارهاي تصحيح كه مي‌توان به عنوان آثاري ماندگار از آنها ياد كرد. يكي از كتاب‌هاي تصحيح استاد «جوامع‌الحكايات و لوامع‌الروايات» است كه به باور بسياري از دوستان اهل فن در رديف بهترين تصحيح‌ها قرار مي‌گيرد. البته بايد به اين كارهاي بزرگ، تصحيح گلستان سعدي را هم اضافه كرد. كاري كه تا پيش از تصحيح يوسفي بسيار به درد دانشجويان رشته ادبيات در دانشگاه‌هاي مختلف خورد. مورد ديگري كه بايد به آن اشاره كرد، شيوه تدريس استاد است. نوعي شيوه تدريس ابداعي كه خاص خودشان بود و دانشجويان مراحل آموزش را با انرژي تمام طي مي‌كردند.

استاد در اين شيوه كمك مي‌كرد كه دانشجويان از مراحل اوليه تا پايان، هر روز به‌شدت علاقه‌مندي‌شان اضافه شود و با شوق و ذوق دروس را پاس كنند. وجه ديگر شهرت استاد، وجه شاعري ايشان است. به گمان من اگر بنا باشد مجموعه شعري از بهترين ‌شعرهاي صدسال اخير در جايي گردآوري شود، بدون شك بخش بزرگي از آن بايد به سروده‌هاي استاد مصفا اختصاص پيدا كند.

همه ما مي‌دانيم كه شيوه ‌تدريس، تصحيح متون و وجه شاعري ايشان تاكنون با سه‌ نسل از دانشجويان رشته زبان و ادبيات فارسي همراه بوده و اين خوشه‌چيني از محضر استاد، فقط مختص به دانشگاه تهران نيست. به نظر من نبود استاد مظاهر مصفا در محيط‌هاي دانشگاهي، ضربه‌اي به دانش ‌ادبي محافل آكادميك بود. ناديده گرفتن دانش ‌استاد براي كساني كه تشنه آموزش صحيح‌ هستند شايد جفايي باشد كه پيش از اين كمتر شاهدش بوده‌ايم. يادش گرامي ‌باد.

استاد ما مظاهر مصفا: اسماعيل اميني

۲۰ سال گذشته است از آن روزهاي سالم سرشار كه دانشجوي دانشگاه تهران بودم و در محضر استادان بزرگ، مي‌نشستم، مي‌آموختم و تجربه مي‌اندوختم.

مظاهر مصفا، خسرو فرشيدورد، عزيزالله جويني، اميربانو كريمي، شفيعي‌كدكني، سيدمحمد رادمنش، جليل تجليل، برات زنجاني و…

استاد مظاهر مصفا، شاهنامه تدريس مي‌كرد و داستان سياوش را مي‌خواند و مي‌خوانديم. مي‌گريست و مي‌گريستيم به مظلوميت سياوش و به اندوهان آن همه عظمت و پاكي و والايي كه به خاك قربانگاه حسادت و سنگدلي افتاد.مظاهر مصفا، صلابت و جديت استادي داشت وقتي كه درس مي‌داد و مي‌پرسيد و تكليف مشخص مي‌كرد. از جمله اين تكليف عام كه: قول بدهيد يك بار شاهنامه را از آغاز تا انجام به دقت بخوانيد. نه براي درس پس دادن و امتحان، براي شناخت اهميت شاهنامه و براي آموختن شعر و زبان فارسي. كسي كه شاهنامه را بخواند هر سخن سست و ناتندرست را شعر نخواهد پنداشت.مظاهر مصفا از آخرين بازماندگان نسلي از استادان ادب فارسي بود كه با عشق به زبان فارسي و با دلدادگي به آثار بزرگان شعر و نثر فارسي، ميراث‌دار آن گنجينه عظيم بودند و به عشق ايران خواندند و نوشتند و اندوختند و آموختند.

مظاهر مصفا، لطافت و شكنندگي شاعرانه داشت هنگامي كه شعر مي‌خواند، حتي وقتي قصايد فخيم و استوارش را مي‌خواند و مي‌باريد.استاد ما، صميميت و مهرباني دوستانه و پدرانه داشت هنگامي كه به ديدارش مي‌رفتيم و در خانه‌اش مهمان كرامت و محبتش مي‌شديم.

در دانشگاه دفتر نداشت؛ دفترهاي استادان را استاد/ كارمندان وظيفه‌شناس بين خود تقسيم كرده بودند و براي بزرگان قديم جايي نمانده بود. در كتابخانه استاد مدرس رضوي كه مجاور دفتر گروه ادبيات دانشگاه بود به ديدارش مي‌رفتيم.استاد ما مي‌گفت براي آموختن ادبيات، متون گزيده خواندن راه به جايي نمي‌برد. متون را بايد از آغاز تا پايان بخوانيم تا زبان فارسي را بياموزيم. حتي عروض و قافيه و بلاغت و دستور زبان و علوم ادبي ديگر، تنها از راهِ متن‌خواني قابل تعليم است.

حرف‌ها و انديشه‌هاي او مانند حرف‌ها و انديشه‌هاي ديگر بزرگان و دلدادگان به فرهنگ و زبان و ادب فارسي، در ميان مديران سياسي/ اداري دانشگاه خريداري نداشت، چون نظام سياسي/ اداري، كارمند لازم دارد و طبعا تاب تحمل استاد و انديشمند را ندارد. اين است كه سرانجام استاد مظاهر مصفا، عطاي دانشگاه را به لقايش بخشيد و به خانه رفت و ديگر نيامد. چنان كه در ساليان دور، استاد جلال‌الدين همايي چنين كرد و در ساليان دورتر علامه قزويني در همان گام نخست، از دانشگاه روي ‌گرداند و رفت.

انبوه انبوه مرگ آمالش/ اندوه اندوه برگ ديوانش

مظاهر مصفا استاد زبان و ادبیات فارسی

مظاهر مصفا استاد زبان و ادبیات فارسی

ضايعه‌اي بسيار بزرگ: پروين سلاجقه

من‌ شانس اين را داشتم كه از دوره كارشناسي‌ارشد شاگرد استاد در دروس شاهنامه – داستان سياوش باشم و بعد از آن هم در دوره دكتري دروس نظم فارسي را نزد ايشان گذراندم. سعادت ديگر من اين بود كه رساله‌ام با محوريت نماد در سبك هندي- با تكيه بر اشعار صائب و بيدل – را با راهنمايي ايشان نوشتم. يكي از مواردي كه هميشه نسبت به استاد در ذهنم مانده، علو طبع و فروتني‌ايشان ‌است. يادم مي‌آيد كه استاد، آزادي عمل در كار كردن را براي هر دانشجويي درنظر مي‌گرفتند و خوشبختانه يكي از آن دانشجويان بنده ‌بودم. اعتماد به نفسي كه استاد مصفا در نوشتن رساله ‌در بنده ايجاد كرد يكي از سكوهاي پرش بود كه بتوانم به خودم اجازه بدهم گام‌هاي بعد را محكم‌تر و مطمئن‌تر بردارم. ايشان روزي به من گفتند فلاني! تو هر كاري بكني، كن! قبول ‌دارم و اين حرف را نه از سر توانايي من بلكه از سر تواضع ‌و فروتني ‌ذاتي ‌خودشان زدند اما همين يك جمله چنان شور و نشاطي در وجودم بيدار كرد كه منتهي به نوعي احساس مسووليت در پاسخ دادن به اعتماد استاد شد. من بعدها با خودم فكر كردم كه استاد مصفا در كنار آموزه‌هاي ديگر، نوعي نكته تربيتي را هم در نظر داشتند. نوعي نگاه غيرمستقيم به يك شاگرد به قصد پر و بال دادن هر چه ‌بيشتر. باور من اين است كه استاد در مواجهه با تك‌تك دانشجويان‌شان مي‌دانستند چه كار مي‌كنند. خوب يادم هست كه در روز مراسم دفاع از رساله‌ دكتري‌ام متوجه تسلط بي‌چون و چراي ايشان به نظم ‌فارسي ‌شدم و اين جداي از تسلط بر مباني ‌نظري، ادبي و مباحث كاربردي‌ است. خاطره‌اي كه از روز دفاع در ذهنم ‌مانده اين است كه خودم را سراسيمه به استاد رساندم و پيش از آغاز مراسم عنوان كردم كه درباره يكي از واژه‌هاي شعر بيدل ترديد دارم و ايشان با همان نگاه اول واژه ‌درست را به من گفتند و تازه متوجه شدم تسلط كامل يعني چه؟ نكته لذت‌بخشي كه دوست دارم در اينجا به آن اشاره كنم اين است كه مي‌شنيدم استاد در كلاس‌هاي مختلف از رساله ‌بنده نام مي‌برند و درباره‌اش حرف مي‌زنند. نكته‌اي كه هنوز هم نوعي شور و شعف در وجودم زنده‌ مي‌كند. به باور من اغلب شاگردان مستقيم استاد مصفا، خاطراتي بسيار شيرين از ايشان داشتند زيرا علو طبع و بزرگي استاد حدو مرزي نداشت و آنچه در توانش بود در كمك به ديگران دريغ ‌نمي‌كرد. همه ما مي‌دانيم كه استاد مصفا درباره ادبيات كلاسيك نوعي تعصب ويژه ‌داشتند اما هيچگاه دانشجويان‌شان را از تحقيق و پژوهش در امر ادبيات معاصر منع ‌نمي‌كردند. تاكيد ايشان بر اين نكته بود كه به همه ما ياد بدهد چطور روي پاي خودمان بايستيم و از هيچ ‌چيز نترسيم. استاد مصفا شخصيتي متعالي داشتند و در ذات خودشان انساني آزاد بودند و بر همين اساس آزادي عمل را براي همه قائل ‌مي‌شدند. ايشان با آن دانش شگرفي كه داشتند هرگز رگه‌اي از منيت در وجودشان نبود و اين رهايي از قيد و بندهاي دست‌ و پا گير، نوعي حس قلندري در وجودشان ايجاد كرده ‌بود.كوتاه‌ سخن اينكه مظاهر مصفا شخصيتي تكرارناپذير و يكي از ستون‌هاي محكم شعر كلاسيك فارسي بودند كه ادب‌دوستان بدون وجودشان احساس بي‌پناهي مي‌كنند. يكي از موضوعاتي كه بايد درباره استاد به آن اشاره كنم اين‌ است كه خيلي‌ها گمان مي‌كنند عدم تمايل ايشان به سمت ادبيات معاصر، رسميت نداشتن اين گرايش ادبي از زاويه ديد ايشان است در حالي كه به نظر من، استاد گذر از ادبيات كلاسيك به اشكال سهل و ساده را نمي‌پسنديدند. استاد بر اين باور بودند كه دامنه نظم ‌كهن فارسي چه در شعر غنايي و چه در شعر حماسي، تام ‌و تمام است و گذر كردن از اين ادبيات كامل بايد همراه با شناخت كامل از آثار گذشتگان باشد. به هر شكل بايد گفت كه فقدان استاد مصفا ضايعه‌اي بسيار بزرگ است.

مردي ز شهرِ هرگز و از روزگارِ هيچ: حسن‌ذوالفقاري

چهارشنبه ۸/۸/۹۸ روزي كه استادم دكتر مظاهر مصفا (۱۳۹۸- ۱۳۱۱) درگذشت. اين خبر براي اهل شعر و ادب سخت و ناگوار و براي من دردناك و جانگداز بود. به‌خصوص كه از راه دور و دور از ديار عزيز مي‌شنوم و نيستم تا براي آخرين بار روي مباركش را ببينم و يك ‌بار ديگر بر دستان نرم و لطيفش بوسه زنم. افتخار بزرگ زندگي‌ام آن بود كه استاد راهنمايم بود؛ هم در دوره كارشناسي ارشد و هم در دوره دكترا. درست ۳۰ سال پيش در سال ۱۳۶۸ و دانشگاه تهران. جز اين چندين درس با استاد داشتم؛ ازجمله شاهنامه را با استاد خواندم. داستان سياوش را برگزيد. پرسيدم چرا اين داستان؟ گفت قهرماني مظلوم است و سرآمد داستان‌هاي شاهنامه. مرز اخلاق و حماسه. همين شد كه اين داستان را وقتي كه مولف كتاب‌هاي درسي شدم، در همان ايام، به يادگار استاد در كتاب پيش‌دانشگاهي آوردم. درس مروت و فتوت و اخلاق براي جوانان بود. بيش از هر چيز جوانان در اين روزگار به اين درس نياز داشتند و استاد خوب دريافته بود:

دردا كه آفتابِ مروت به خون نشست فرياد ‌اي فتي كه فتوت به خون نشست

او تنها استادم نبود؛ بلكه در اين ۳۰ سال، پدر مهربان و دوست نازنين من بود. هرگاه با اشتياق به ديدارش مي‌شتافتم، با لبخند دوست‌داشتني و قيافه دلنشين و مهربانش پذيراي من بود و مرا به خواندن تازه‌ترين شعرش دعوت مي‌كرد و نسخه‌اي دست‌نويس به تبرك مي‌گرفتم تا تكثير كنم و به دست دوستداران استاد برسانم. جز اين مرا از محصولات باغي تفرش بي‌نصيب نمي‌گذاشت. يك دلمشغولي او هم سركشي به همين باغ و ضياع و عقارش بود.

او ابتدا در دانشسراي عالي به تحصيل رشته ادبيات پرداخت و دكتراي خود را از دانشگاه تهران دريافت كرد. حضرت استاد از دانشنامه دكتراي خود زير نظر استاد بي‌بديل، بديع‌الزمان فروزانفر با عنوان «تحول قصيده در ايران» دفاع كرد.

او بي‌شك از قصيده‌سرايان بزرگ و پس از ملك‌الشعرا بهار نامدارترين قصيده‌پرداز معاصر ايران است. نگاه او وسيع و اشعار خيام‌واره‌اش، قامت سوال‌گونه در برابر هستي داشت. قصيده «هيچِ» او گواه تمام انديشه اوست؛ بي‌هيچ تفسيري و توضيحي. شايد غلامحسين يوسفي در كتاب چشمه روشن با نقد اين قصيده حق سخن را گزارده باشد. اين قصيده از مرزهاي ايران هم گذشت و صلاح الصاوي شاعر و سخن‌سنج مصري، در كتاب العدميه في شعر آن را ترجمه، نقد و بررسي كرده‌ است.

  • مردي ز شهر هرگزم از روزگار هيچ/ جان از نتاج هرگز تن از تبار هيچ
  • از شهر بي‌كرانه هرگز رسيده‌ام/ تا رخت خويش باز كنم در ديار هيچ
  • از كوره راه هرگز و هيچم مسافري/ در دست خون هرگز و در پاي خار هيچ
  • در دل اميد سرد و به سر آرزوي خام/ در ديده اشك شايد و بر دوش بار هيچ
  • در كام حرف بود و به لب قصّه مگر/ بر جبهه نقش كاش و به چهره نگار هيچ
  • دنبال آب زندگي از چشمه‌سار مرگ/ جوياي نخل مردمي از جويبار هيچ
  • دست از كنار شسته، نشسته ميان موج/ پا بر سر جهان زده سر در كنار هيچ
  • اصلي گسسته مانده تهي از اميد وصل/ فرعي شكسته گشته پر از برگ و بار هيچ
  • خون ريخته ز ديده، شب و روز و ماه و سال/ در پاي شغل هرگز و در راه كار هيچ

شعر او و سخن او از درد خود و مردم بود. درست از جنس درد سروده‌هاي ناصرخسرو و مسعود سعد كه با خواندنش هر آيينه موي بر تن آدمي مي‌ايستاند.

استاد مظاهر مصفا در کنار پسرش علی مصفا

استاد مظاهر مصفا در کنار پسرش علی مصفا

تلخ است روزگارِ من و روزگار تلخ امسالِ ما گذشت چو پيرار و پار، تلخ

با وجود بي‌ميلي به چاپ اشعارش و با خواهش دوستان، تاكنون چند مجموعه از او به‌چاپ رسيده است: «ده فرياد»، «سي سخن»، «توفان خشم»، «سپيدنامه» و «سي‌پاره»، « قند پارسي »، «شب‌هاي شيراز»، « نسيم »، « نسخه اقدم، مجموعه چهارپاره‌ها».

مصححي توانا و دانشمند بود. تصحيحات او بر ديوان ابوتراب فرقتي كاشاني، مجمع‌الفصحاي رضاقلي‌خان هدايت، كليات نزاري قُهستاني، سنايي، سعدي، نظيري نيشابوري و به خصوص جوامع‌الحكايات عوفي از خدمات علمي آن دانشمند سترگ است. رعشه دستان نازنينش حاصل كار زياد بود كه سال‌ها او را در رنج مي‌داشت. يك ‌بار كه از استاد پرسيدم آيا قصد اتمام نيم ديگر جوامع الحكايات را نداريد؟ بي‌سخن و با لبخند دستان لرزانش را نشان داد.

مدت‌ها در دانشنامه جهان اسلام مدير بخش مدخل‌هاي زبان و ادبيات فارسي بود. از سر بزرگواري و با منش معلمي، در همان ايام جواني و دوران دانشجويي به اين شاگرد كوچكش اعتماد كرد و مدخل‌‌هايي براي نگاشتن سپرد. پاي من اكنون به يكي از بزرگ‌ترين مراكز علمي باز شده بود و رسم تحقيق را مي‌آموختم. شاگردانش را رها نمي‌كرد. تا هميشه با آنان بود و در سايه لطفش بوديم. او نه تنها شاعري يگانه و مصححي نامدار و محققي ژرف‌كاو بود، بلكه معلمي توانا هم بود. از دبيري دبيرستان در قم تا استادي ممتاز در دانشگاه تهران را طي كرد. خودش مي‌گفت كه ۶۰ سال متوالي تدريس كردم. سال‌هاي متمادي شاگردان بسيار تربيت كرد كه اكنون هر يك در چهارگوشه كشور انجام وظيفه مي‌كنند. و خاندان او، همه از قبيله هنرمندان بودند؛ وي فرزند اسماعيل مصفا و برادرزاده نكيساي تفرشي خواننده مشهور دوره قاجار و نوه حاج ملارجبعلي تفرشي تعزيه‌خوان مشهور در دربار ناصري و تكيه دولت و موذن مخصوص محمدعلي شاه قاجار است. برادر بزرگ‌تر وي ابوالفضل مصفا، استاد و محقق ادبيات فارسي بود. خواهر او از استادان زبان و ادبيات فارسي و مادر فواد حجازي، آهنگساز نام آشناست. همسر او دكتر اميربانو كريمي، دختر استاد سخن اميري فيروزكوهي و استاد دانشگاه تهران است. امير بانو، علت علاقه خود به مصفا را شاعري او مي‌داند. استاد ما، در جوار همسر نازنين و همكار دانشگاهي‌اش، پدري مهربان براي فرزندانش بود كه گرانمايگاني چند تربيت كرد، جملگي اهل علم و هنرمند. چهار فرزند دانا: علي مصفا بازيگر موفق سينما و همسر ليلا حاتمي، كيميا مصفا، عروس دكتر سيدجعفر شهيدي، گلزار مصفا، دكتراي زبان و ادبيات فارسي و اميراسماعيل مصفا دكتراي فيزيك و استاديار فيزيك دانشگاه صنعتي شريف.

او سخت دلبسته ايران بود. انساني به تمام معنا وطن‌پرست. بسيار دوستدار مصدق بود و در همان ايام، چندين قصيده براي مصدق ساخت. به‌ دليل شعرخواني‌هاي شورانگيز، «شاعرِ مصدقي» لقب گرفت و سقوطِ مصدق او را به ‌هم ريخت. پس از عزلت مصدق، او نيز شور و حالش را از دست داد و عزلت گزيد. معروف است يكي از روزهاي پس از كودتاي ۲۸ مرداد، استادش بديع‌الزمان فروزانفر، از او خواست شعري بخواند و او چنين خواند:

  • رفتم به دادگاه مصدق/ ديدم جلال و جاه مصدق
  • پنهان به هاله غم و اندوه/ ديدم جمالِ ماهِ مصدق
  • برقِ نجات مردم مشرق/ مي‌جست از نگاه مصدق

و همان شد كه استاد فروزانفر او را از كلاس بيرون كرد و
۱۰ سال در بيرون دانشكده، نگاه داشت. مظاهر نيز هجونامه‌اي نوشت. داستان ۱۰ سال ماندنش در دوره دكترا به دليل همين هجويه معروف است تا آنكه پس از ۱۰ سال به غرامت قصيده‌اي سرود و دل استاد را به دست آورد:

آن دست كه بنوشت هجاي تو، شكستم آن خامه كه بنگاشت جفاي تو، شكستم

البته همه ماجرا اين نبود؛ از استاد شنيدم كه يك ‌بار از استاد فروزانفر خرده گرفته بود كه چرا به‌جاي نقدِ مدام سبك‌شناسي بهار، خودش كتابي در همين موضوع نمي‌نويسد تا ناگزير به تدريس كتابِ بهار نباشد؟ اين‌گونه سخن گفتن با استاد فروزانفر كه هيچ كس حق نداشت در برابرش سخن بگويد و او نيز جز به نگاه و اشارات دست شاگردان را خطاب نمي‌كرد، بسيار دور از انتظار و حتما دردسرآفرين بود. او حق داشت مثل پدر بزرگ تعزيه‌خوانش هميشه مخالف‌خوان باشد. اين را از قصايد اعتراضي مصفا مي‌توان فهميد. اما با اين همه، دلي پاك و مصفا داشت. مظاهر، مظهر صفا بود. درويش مسلك و اهل فقر بود. بي‌آنكه در بيرون تظاهر كند، در منزل لباس اهل فقر مي‌پوشيد.

از شاعري چون او هيچ انتظار نداريم به مباحث رسم‌الخط بپردازد اما همواره كه نوشته‌هايم را مي‌ديد، از رسم‌الخط ايراد مي‌گرفت. از قضا او از مخالفان پيوسته‌نويسي و مخالف جريان معمول بود. او شيوه املايي خاص خود را داشت و بر آن اصرار مي‌ورزيد. جدانويسي در حد جدا كردن وندها. راهي كه نه با اين تندي بعدها فرهنگستان زبان و ادب فارسي برگزيد و اكنون معمول است. اين انفصال‌نويسي هم برايش دردسر تازه‌اي شد؛ انفصال از خدمت آموزش و پرورش. اين روح ستيهندگي او ناشي از روح ناآرام و وجدان بيدار او بود. خاطره‌اي را از دوستم جناب دكتر دهقاني شنيدم كه به‌نقل از استاد تعريف مي‌كرد: «در دهه ۵۰ سميناري در دانشسراي عالي برگزار شده بود كه وزيري هم در آن شركت داشت. من هم جزو مدعوين بودم و چون خيلي ساده و برخلاف رسم معمول بي‌كت و كراوات رفته بودم افسري كه دم در ايستاده بود مانعم شد و پرسيد جنابعالي؟ گفتم استاد ادبياتم و جزو مدعوين. نگاهي به سر تا پاي من انداخت و عذرخواهانه گفت: ببخشيد آخر به قيافه شما نمي‌آيد كه استاد باشيد! در همان‌ حال وزير از راه رسيد و همه خود را جمع ‌و جور كردند. سرم را بردم بيخ گوش افسر و به ‌سوي وزير اشاره كردم و گفتم: ببخشيد جناب‌ سروان، به اين گاو مي‌آيد كه وزير من و شما باشد! افسر با لحني جدي و با صداي بلند گفت، خير قربان! بعد به نشانه احترام پايي برايم كوبيد و قرص و محكم گفت، بفرماييد قربان!»

در زمان حيات هيچگاه حاضر نمي‌شد برايش بزرگداشت بگيرند. اما با وجود بي‌ميلي استاد دو مجلس براي او برپا شد: اول در شب‌هاي بخارا كه سالن پر بود از مشتاقان و هم بيرون و دوم در جشن رونمايي نسخه‌ اقدم در خانه انديشمندان علوم انساني كه در اين دومي دوستان و دوستداران مصفا در غيابِ او از شعر و شاعري او سخن گفتند.

دريغا كه او را نشناختيم و ظلم‌ها بر او روا داشتيم. هر بار كه سفره دلش را باز مي‌كرد، از بدعهدي‌ها و ناروايي‌ها، يك سينه سخن داشت. از آنان كه شعرش را برنمي‌تافتند و روح بزرگش را مي‌آزردند. براي روح آن استاد والامقام علو درجات و كج‌انديشان خرد و دانايي آرزو دارم.

  • به خود گفتم از عمر رفته چه ماند؟/ دل خسته لرزيد و گفتا دريغ
  • به دل گفتم از عشق چيزيت هست؟/ بگفتا كه هست آري اما دريغ
  • بلي از من و عمر ناپايدار نمانده ست/ بر جاي الا دريغ
  • شب و روزها و مه و سال‌ها / گذشتند و ماندند برجا دريغ
  • رسيدند هر روز و شب با فسوس/ گذشتند هر سال و مه با دريغ
  • رسيدند و گفتم فسوسا فسوس/ گذشتند و گفتم دريغا دريغ
تنها بود با صد هزار مردم. واکنش روزنامه اعتماد به درگذشت استاد مظاهر مصفحا

تنها بود با صد هزار مردم. واکنش روزنامه اعتماد به درگذشت استاد مظاهر مصفحا

زندگی نامه استاد مظاهر مصفا

مظاهر مصفا (زاده ۱ فروردین ۱۳۱۱، تفرش – درگذشتهٔ ۸ آبان ۱۳۹۸) استاد دانشگاه، شاعر و مصحح برجستهٔ معاصر ایران بود. او سال‌های متمادی به‌عنوان استادتمام رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران به‌خدمت مشغول بود. وی در سال ۱۳۸۴ به دستور ریاست دانشگاه کنار گذاشته شد و پس از آن مدتی استاد تمام وقت دوره‌های دکترای دانشگاه آزاد بود.

مظاهر مصفا، فرزند اسماعیل مصفا، در سال ۱۳۱۱ در اراک در خانواده‌ای بافرهنگ از اهالی تفرش به‌دنیا آمد. در زمانی که تنها ۴۰ روز از تولدش می‌گذشت، خانواده‌اش به قم نقل‌مکان کردند. پدر وی در ادارهٔ «سجل-احوال» (سازمان ثبت احوال) کار می‌کرد. مصفا دوران تحصیلات اولیهٔ خود را در مدرسهٔ حکیم نظامی قم سپری کرد و سپس دوران متوسطه را در دارالفنون گذراند و به دانشسرای عالی رفت و به تحصیل در رشتهٔ ادبیات مشغول شد؛ و تحصیلات خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی تا اخذ درجهٔ دکتری از دانشگاه تهران ادامه داد و با تأییدیهٔ بدیع‌الزمان فروزانفر به پایان‌نامهٔ وی با عنوان «تحول قصیده در ایران»، موفق شد مدرک دکتری خود را اخذ کند. هم‌زمان با ادامهٔ تحصیل، به استخدام آموزش و پرورش درآمد و مدتی هم رئیس ادارهٔ فرهنگ قم بود و چندی هم ریاست مدرسهٔ عالی قضایی قم را به‌عهده داشت.

وی فرزند اسماعیل مصفا و برادر زاده نکیسای تفرشی(خواننده مشهور دوره قاجار و پهلوی اول) و نوه حاج ملارجبعلی تفرشی( تعزیه خوان مشهور در دربار ناصری و تکیه دولت و همچنین موذن مخصوص محمدعلی شاه قاجار)است. برادر بزرگ‌تر وی ابوالفضل مصفا (مصفی)، و خواهر وی خانم مصفا (مادر فؤاد حجازی، آهنگساز) از استادان زبان و ادبیات فارسی هستند. او در جوانی با دکتر امیربانو کریمی (استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران)، دختر امیری فیروزکوهی (شاعر معروف معاصر)، ازدواج کرد و از وی صاحب فرزندانی شد که از آن جمله‌اند: علی مصفا (بازیگر سینما و تلویزیون و همسر لیلا حاتمی)، کیمیا مصفا، گلزار مصفا دارای مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی، امیراسماعیل مصفا دارای مدرک دکتری فیزیک و استادیار فیزیک دانشگاه صنعتی شریف (متخصص در زمینهٔ تئوری ریسمان).

از دیگر سوابق علمی و اجرایی وی می‌توان به ریاست پردیس فارابی دانشگاه تهران (پردیس قم) و دبیری دبیرستان‌های تهران، ریاست انتشارات و مدیریت مجلهٔ آموزش و پرورش، دانشیاری دانشگاه شیراز و ریاست دبیرخانهٔ مرکزی دانشگاه شیراز اشاره کرد.

مظاهر مصفا یکی از قصیده‌سرایان شاخص ایرانی بعد از ملک‌الشعرا بهار است. وی در کشورهای افغانستان و هند و دیگر کشورهای فارسی‌زبان نیز دارای شهرت است. قصیدهٔ «هیچِ» او یکی از شعرهای اوست که دکتر غلامحسین یوسفی در کتاب چشمهٔ روشن به بررسی آن پرداخته و پروفسور صلاح الصاوی (شاعر و سخن‌سنج مصری) در کتاب العدمیّة فی شعر آن را ترجمه، نقد و بررسی کرده‌است. تاکنون چند مجموعه شعر از او به‌چاپ رسیده که از آن جمله است: ده فریاد، سی سخن، پاسداران سخن، توفان خشم، سپیدنامه، سی‌پاره و… همچنین تصحیحات وی بر دیوان ابوتراب فرقتی کاشانی، مجمع‌الفصحاء رضاقلی‌خان هدایت، نزاری قُهستانی، سنایی، سعدی، نظیری نیشابوری و جوامع‌الحکایات عوفی منتشر شده‌است.

آثار (مجموعه شعر، تصحیح) استاد مظاهر مصفا

استاد مصفا از اساتید پرکار حوزه ادبیات محسوب می شود که آثار ماندگار فراوانی از ایشان به جا مانده است. بعضی از آثار این استاد مرحوم ادبیات فارسی عبارتند از:

  • پاسداران سخن (چکامه‌سرایان)، شامل مجموعه اشعار از رودکی تا عصر حاضر
  • توفان خشم (چهل چکامه)
  • ده فریاد (مجموعه شعر)
  • سپیدنامه (مجموعه شعر)
  • سی‌پاره (مجموعه شعر)
  • سی سخن (مجموعه شعر)
  • شب‌های شیراز
  • قند پارسی
  • نسیم
  • نسخه اقدم (مجموعه چهارپاره‌ها)[۲]
  • تصحیح دیوان ابوتراب فرقتی کاشانی
  • تصحیح مجمع‌الفصحاء (در چندین جلد)
  • تصحیح دیوان نزاری قهستانی
  • تصحیح دیوان سنایی
  • تصحیح کلیات سعدی
  • تصحیح جوامع‌الحکایات عوفی (در چندین جلد) و…

اشعار استاد مظاهر مصفا

استاد مظاهر مصفا در سرودن شعر نیز طبعی روان و توانایی سرشار داشت. برخی از مطالع اشعار این استاد سرشناس ادبیات فارسی عبارتند از:

  • مردی ز شهرِ هرگزم از روزگارِ هیچ جان از نتاجِ هرگز و تن از تبارِ هیچ
  • من آمده‌ام به بوی علی، به سوی علی، به کوی علی رخ از همه سوی تافته‌ام، شتافته‌ام به‌سوی علی
  • دردا که آفتابِ مروت به خون نشست فریاد ای فتی که فتوت به خون نشست
  • دوشینه به میخانه شدم از تو چه پنهان مست از دو سه پیمانه شدم از تو چه پنهان
  • تلخ است روزگارِ من و روزگار تلخ امسالِ ما گذشت چو پیرار و پار تلخ
  • ز پا فتاده‌ای ای نخلِ سایه‌گستر من به خون نشسته‌ای ای آفتابِ کشور من
  • آن دست که بنوشت هجای تو، شکستم آن خامه که بنگاشت جفای تو، شکستم
استاد مظاهر مصفا استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی

استاد مظاهر مصفا استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی

وداع با استاد بزرگ ادبیات فارسی؛ استاد مظاهر مصفا

روزنامه مردم سالاری به نقل از خبرآنلاین نوشت: دکتر مظاهر مصفا، شاعر و استاد ادبیات، عصر ۸ آبان ۹۸ درگذشت. دکتر مظاهر مصفا، شاعر، استاد دانشگاه و مصحح برجسته آثار ادبیات فارسی، امروز دارفانی را وداع گفت. او سال‌های متمادی به‌عنوان استادتمام زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و دوره‌های دکترای دانشگاه آزاد مشغول به تدریس بود.

مظاهر مصفا در سال ۱۳۱۱ خورشیدی در اراک و در خانواده‌ای با اصلیت تفرشی به‌دنیا آمد. او ابتدا در دانشسرای عالی به تحصیل رشته ادبیات پرداخت و دکتری خود را از دانشگاه تهران دریافت کرد. تز دکترای مصفا زیر نظر استاد بدیع‌الزمان فروزانفر با عنوان «تحول قصیده در ایران» ارائه شد.

مظاهر مصفا یکی از قصیده‌سرایان شاخص زبان فارسی در دوره معاصر به‌شمار می‌آید که تاکنون چند مجموعه شعر از این استاد ادبیات فارسی به‌چاپ رسیده است که از آن میان می‌توان به «ده فریاد»، «سی سخن»، «توفان خشم»، «سپیدنامه» و «سی‌پاره» اشاره کرد.
تصحیح «دیوان سنایی»، «کلیات سعدی»،«دیوان ابوتراب فرقتی کاشانی»، «مجمع‌الفصحاء از رضاقلی‌خانی هدایت»، «دیوان نزاری قهستانی» و«جوامع‌الحکایات عوفی» از جمله آثار پژوهشی و ادبی دکتر مظاهر مصفا است. علی مصفا (بازیگر سینما)، یکی از ۴ فرزند زندگی مشترک استاد مظاهر مصفا و دکتر امیربانو کریمی (دختر استاد امیری فیروزکوهی) است.

سید عباس صالحی در پیامی درگذشت مظاهر مصفا را تسلیت گفت

به نوشته ایسنا، سید عباس صالحی در پی درگذشت مظاهر مصفا – شاعر و مصحح پیشکسوت – در توییتر خود نوشت:
«استاد دکتر مظاهر مصفا به قله سپید و جاودان شعر و ادبیات پارسی پیوست. سوگ او را به همسر دانشورش دکتر امیربانو کریمی (فرزند استاد امیری فیروزکوهی) و فرزندانش تسلیت می‌گویم.»

انجمن نقد ادبی ایران هم در پیامی درگذشت مظاهر مصفا را تسلیت گفت

به نوشته ایسنا، در پیامی که انجمن نقد ادبی ایران برای درگذشت این استاد دانشگاه، شاعر و مصحح برجسته معاصر صادر کرده، آمده است:

زبان و ادب فارسی در هجرت یکی از عاشق‌ترین حامیان خود به سوگ نشست و غم‌انگیزترین قصیده‌ خویش را سرود. استاد مظاهر مصفا عاشق زبان فارسی بود. او در مکتب سعدی درس عشق آموخته بود و چه عاشقانه با خواندن غزل‌های سعدی، نوآموزان این مدرسه‌ را درس عاشقی می‌آموخت. سال‌ها می‌گذرد و بی‌گمان خواهد گذشت؛ اما نسل‌ها، یکی پس از دیگری غزل‌ِ عاشقی را با لحنِ بشکوه و عاشقانه‌ی مصفا زمزمه خواهند کرد: «که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی».
انجمن علمی نقد ادبی ایران ضایعه‌ غم‌انگیز درگذشت این استاد مسلم زبان و ادب فارسی را به ساحت جامعه‌ی علمی و ادبی ایران تسلیت عرض می‌کند و همگام با همه‌ی ارادتمندان آن عزیز سفر کرده به سوگ می‌نشیند. مظاهر مصفا زاده ۱۳۱۱ در تفرش، استاد دانشگاه، شاعر و مصحح برجسته معاصر بود. او سال‌های متمادی به‌عنوان استادتمام رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه به‌خدمت مشغول بود.

مظاهر مصفا یکی از قصیده‌سرایان شاخص ایران بود. تاکنون چند مجموعه شعر از او به‌چاپ رسیده که از آن جمله است: «ده فریاد»، «سی سخن»، «پاسداران سخن»، «توفان خشم»، «سپیدنامه»، «سی‌پاره» و… همچنین تصحیحات او بر دیوان ابوتراب فرقتی کاشانی، «مجمع الفصحا» رضا قلی‌خان هدایت، مزاری قهستانی، سنایی، سعدی، جوامع الحکایات عوفی. او در عصرگاه هشتم آبان‌ماه ۹۸ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.

لازم به ذکر است مراسم یادبود «مظاهر مصفا» روز دوشنبه برگزار خواهد شد. علی‌ مصفا – بازیگر، کارگردان و فرزند این شاعر و مصحح پیشکسوت که روز چهارشنبه از دنیا رفت، درباره مراسم یادبود او گفت: روز دوشنبه (۱۳ آبان‌ماه) از ساعت ۱۶ تا ۱۸ در هتل لاله مراسم یادبودی برای پدرم برگزار می‌شود.

منبع: مجله اینترنتی پارسی گو
درج مطالب مجله اینترنتی پارسی گو با ذکر منبع (www.parsigoo.com) بلامانع است.

به اشتراک بذار:
بیشتر بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *