شعری از علامه حسن زاده آملی:

در واقعه ای هولناک دیدم که!

در قم در واقعه ای هولناک دیدم که دو لبم را با نخ و سوزن می دوزند و در آن حال بر دلم گذشت که این جزای آن کسی است که دهانش را مراقب نیست و هرچه می خواهد می گوید.

واقعه ای هولناک سخن نابجا دوختن لب سخن نگفتن خاموشی

مجله اینترنتی پارسی گو: حضرت علامه حسن زاده آملی در کتاب هزار و یک نکته می نویسند: شب یکشنبه دوازدهم صفر ۱۳۹۸، برابر با دوم بهمن ۱۳۵۶، در قم در واقعه ای هولناک دیدم که دو لبم را با نخ و سوزن می دوزند و در آن حال بر دلم گذشت که این جزای آن کسی است که دهانش را مراقب نیست و هرچه می خواهد می گوید.

این واقعه را در دفتر دل ثبت کرده ام که:

بخوانم از برایت داستانی
که پیش آمد برای من زمانی
شبی در را به روی خویش بستم
به کنج خانه در فکرت نشستم
فرو رفتم در آغاز و در انجام
که تا از خود شد آرام و آرام
بدیدم با نخ و سوزن لبانم
همی دوزند و سوزد جسم و جانم
بگفتم این بود کیفر مر آن را
رها سازد به گفتارش زبان را
چو اندر اختیار تو زبانت
نمی باشد، بدوزند این لبانت
زحال خویش دیدم دوزخی را
چشیدم من عذاب برزخی را
از آن حالت چنان بی تاب گشتم
که گویی گویی از سیماب گشتم

واقعه ای هولناک به نقل از هزار و یک نکته، ج۲، ص ۵۹۳، نکته ی ۷۳۴

به کوشش: فاطمه طحانی.
منبع: مجله اینترنتی پارسی گو
درج مطالب مجله اینترنتی پارسی گو با ذکر منبع (www.parsigoo.com) بلامانع است.

به اشتراک بذار:
بیشتر بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *