نقش برنامه ریزی در موفقیت:

موفق شو!

موفق شو

موفق شو! اما چطور؟ بی شک برنامه ریزی، یکی از ارکان مهم موفقیت محسوب می شود و همه ما می دانیم که بدون توجه به آن، رسیدن به موفقیت امکان پذیر نیست!

موفق شو! اما چطور؟ بی شک برنامه ریزی، یکی از ارکان مهم و موثر موفقیت محسوب می شود و همه ما به نوعی این مسئله را درک کرده ایم که بدون توجه به برنامه ریزی و مدیریت زمان، رسیدن به موفقیت امکان پذیر نیست!

در این صفحه گفتگوی محمد شمس با دکتر اسماعیل سعدی پور، استاد دانشگاه طباطبایی، در بارۀ نقش برنامه ریزی در موفقیت، که با عنوان «برنامه بريز، موفق شو!» در روزنامه جام جم چاپ شده است را تقدیمتان می کنیم:

داشتن اهداف مشخص و برنامه صحيح براي رسيدن به آنها شايد از واجب ترين مسائل زندگي هر شخصي باشد که بايد نسبت به آن بيش از ساير موضوعات حساسيت به خرج دهد. دکتر اسماعيل سعدي پور، روان شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبايي در گفت وگو با جام جم مي گويد: اهميت برنامه ريزي تا آن حد است که داشتنش به معناي موفقيت است و نداشتنش معنايي جز شکست ندارد. افرادي که در زندگي شان برنامه ريزي ندارند، براي شکست خوردن برنامه ريزي کرده اند. بعيد مي دانم در طول تاريخ بتوان فردي را پيدا کرد که بدون داشتن هدف و برنامه در شغل و زندگي اش موفق شده باشد. به همين خاطر بهتر است از همين حالاآن را جدي بگيريم و گام هاي عملي در اين زمينه برداريم. مشروح بحث را در ادامه مي خوانيد. (موفق شو. پارسی گو)

خيلي از مردم، علت نداشتن برنامه ريزي را کمبود وقت عنوان مي کنند. اين عقيده را قبول داريد؟

سوال شما ماجراي تبر زني را به خاطرم آورد که در طول يک روز، ساعت مشخصي را به قطع درختان مشغول بود و با گذشت هر روز، نسبت به زمان مشابه قبل تعداد درختان کمتري را قطع مي کرد و بازدهي کمتري داشت. وقتي علت يابي کرد، متوجه شد به بهانه کمبود وقت، تيزي تَبَر خود را کنترل نکرده است. برنامه ريزي را مي توانيم به روي ريل قرار گرفتن تشبيه کنيم؛ حرکتي هوشمندانه، منطقي و گام به گام براي رسيدن به اهدافي که داريم.
بشدت اعتقاد دارم فردي که نتواند وقتش را برنامه ريزي و مديريت کند و اين که در جامعه با افرادي برخورد مي کنيم که مي گويند وقت نداريم، اين گونه گفتارها (يعني وقت نداشتن) از نظر روان شناسي نشان دهنده ضعف و ناتواني يک فرد است. کسي که هدفي ندارد و نتواند براي وقتش (براي رسيدن به اهدافش) برنامه ريزي کند، تقريبا هيچ چيز ديگري را نمي تواند کنترل کند. (موفق شو. پارسی گو)

اگر درست متوجه شده باشم، ديدگاه شما اين است که هدف گذاري مقدم بر برنامه ريزي است؟

بله همين طور است. قبل از برنامه ريزي بايد براي خودمان اهدافي را تنظيم کنيم. اهدافي در حوزه هاي مختلف زندگي و به صورت کوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت. اگر من در زندگي ام هدفي داشته باشم، برنامه ريزي آنجا معنا پيدا مي کند که بخواهيم بدانيم چگونه به اهداف خود برسيم. از ميان مسيرهاي مختلفي که وجود دارد، کدام مسير من را به بهترين وجه ممکن به مقصد مي رساند. (موفق شو. پارسی گو)

اهدافي را که در نظر مي گيريم، بهتر است چه خصوصياتي داشته باشند؟

در اين رابطه، نکته اول آن است که اهدافي را انتخاب کنيم که واقعگرايانه باشند. اهداف آرمان گرايانه، غير قابل دسترس و غيرقابل اندازه گيري، نه تنها باعث حرکت ما به سمت جلو نمي شوند، بلکه در جاهايي مي توانند خطرناک باشند و باعث سرخوردگي ما شوند.
دوم اين که اهداف بايد بخش پذير به جزء هاي کوچک تر باشند تا بتوانيم در هر بازه زماني ( مثلاروزانه، هفتگي، ماهانه و حتي سالانه) بخشي از آنها را جلو برده، و مورد سنجش و ارزيابي قرار دهيم.
مورد سوم اين که اهدافمان را بهتر است در جايي نصب کنيم و آنها را با افرادي که خوشبين هستند و نگاهي حمايتگر دارند، در ميان بگذاريم. اين مساله سبب مي شود اشتياق ما براي رسيدن به اهدافي که تعيين کرده ايم، بيشتر شود. (موفق شو. پارسی گو)

به اين نتيجه رسيديم که قدم اول در موفقيت، داشتن هدف است. درادامه گفتيم گام بعد، برنامه ريزي براي رسيدن به اهداف است. سوالي که مطرح مي شود، اين است که خودِ برنامه ريزي چه فوايدي دارد؟

سوال خوبي است. برنامه ريزي به ما آرامش مي دهد. ما حتي اگر براي گذران يک روز تعطيل برنامه ريزي نداشته باشيم، بدون ترديد آن روز به ما سخت خواهد گذشت. علاوه بر اين، برنامه ريزي به ما نظم مي دهد و باعث مي شود برخي صفات خوب به عادت تبديل شوند. در صورتي که سخت ترين کارها را ۲۱ روز مداوم انجام دهيم، بعد اين بازه آن کار در ما تبديل به يک عادت مي شود. نکته ديگر آن که برنامه ريزي باعث مي شود در وقت ما صرفه جويي شده، نسبت به زماني که در اختيار داريم، بهره وري داشته باشيم. به عبارتي، برنامه ريزي باعث مي شود ما رفته رفته روي زمان کنترل بيشتري داشته باشيم و مديريت زمان را که يک اصل مهم است، به نحو احسن انجام دهيم. مديريت زمان يک ويژگي شخصيتي است که به ميزان زيادي در موفقيت ما موثر است و کارايي دارد، تا جايي که تفاوت انسان هاي موفق و شکست خورده در همين چگونگي استفاده و مديريت زمان است. (موفق شو. پارسی گو)

باور شما اين است که يک شاخص مهم براي موفقيت، مديريت زمان است؟

دقيقا. ما در گفتارهاي روزانه بسيار مي شنويم يا مي گوييم وقت طلاست، اما واقعيت آن است که بسياري از ما وقت تلف شده زيادي داريم و نه تنها به اندازه طلابلکه به اندازه يک فلز بي بها هم براي وقت ارزش قائل نيستيم. در قرآن کريم، يکي از سوگندهايي که خورده مي شود، سوگند به عصر و زمان است و يکي از تفسيرهاي آن، همين اهميت گرانبهايي وقت است. آدم هاي موفق از وقتشان حداکثر استفاده را مي کنند. اين افراد از گذشته به عنوان يک تجربه بهره مي برند، از زمان حال براي تلاش و بهره وري هر چه بيشتر و بهتر استفاده مي کنند و نسبت به آينده اميدوارند. در مقابل، انسان هاي ناموفق حسرت گذشته را مي خورند، در زمان حال تنبلي مي کنند و نسبت به آينده نااميدند. اين نکته را هم بگويم که از منظر روان شناسي، انسان هاي سالم آدم هايي هستند که در حال زندگي کنند، چراکه غرق شدن در گذشته ما را افسرده خواهد کرد و اگر در آينده غرق شويم، چون آينده احتمالي است، مضطرب و نگران خواهيم شد. در هر حال، گذشته را بايد کلاس تجربه بدانيم و زمان حال را منزلگاه تصميم گيري، تلاش و فعاليت. نسبت به آينده هم بايد اميدوار باشيم و آن را سکوي پيشرفت خود در مسائل معنوي و مادي قرار بدهيم. (موفق شو. پارسی گو)

پس از فوايدي که درباره داشتن برنامه به عنوان اصلي از اصول موفقيت ذکر کرديد، شايد تنها قطعه تکميل نشده پازل گفت وگوي امروزمان سخن از اصول برنامه ريزي باشد. امکان دارد از اصول برنامه ريزي هم به ما بگوييد؟

ما بايد واحد برنامه ريزي خود را مشخص کنيم. واحد برنامه ريزي مي تواند روز، هفته، ماه، فصل يا سال باشد. نکته ديگر آن که هر فرد يک برنامه مختص خود داشته باشد. يعني براي مثال، اگر يک دانشجو هستم، برنامه ام با دانشجوي ديگر متفاوت است، چراکه تفاوت هاي فردي بايد در برنامه لحاظ شود. اصل سوم در برنامه ريزي، انعطاف پذيري است. براي نمونه، در برنامه ريزي تحصيلي اي که دانش آموزان دارند، مي بايست در هفته دو زمان (مثلا۵/۱ساعته) را براي حوادث غيرمترقبه و غيرقابل پيش بيني احتمالي خالي بگذارند تا در صورت اتفاق، کل برنامه را به هم نريزند. مساله بعد، ارزشيابي مستمر، مرور و جمع بندي است. درواقع، بسنجيم و ببينيم کجاها از برنامه جلو هستيم، کجا طبق برنامه پيش مي رويم و چه جاهايي از برنامه عقب مانده ايم. حتي ارزيابي کنيم و در صورت نياز در برخي برنامه ها تجديد نظر کنيم. مورد ديگر، اولويت بندي کارهاست. يعني مشخص کنيم چه کارهايي را در کدام بازه زماني بايد پيش از همه انجام بدهيم. نکته مهم ديگر که در اين راستا وجود دارد، مکتوب کردن برنامه است. اصل بعد، معقول کردن انتظار از خود است. درصورتي که مثلاً يک برنامه هفتگي يا ماهانه را در نظر گرفته ايم، اوايل نبايد انتظار داشته باشيم به صد در صد برنامه عمل کنيم. اگر بتوانيم ابتدا به ۶۰ درصد برنامه ريزي خود عمل کنيم، جاي خوشحالي و اميدواري است و در هفته ها و ماه هاي آتي مي توانيم آن را به ۶۵ درصد، ۷۰ درصد و بيشتر برسانيم. اگر انتظارات فردي که برنامه ريزي مي کند، معقول نباشد و نتواند به طور تمام و کمال به برنامه عمل کند، دچار ياس و نااميدي خواهد شد و ممکن است کل برنامه ريزي را زير سوال ببرد. نکته مورد توجه ديگر آن که درجه دشواري برنامه ريزي از ساده به پيچيده باشد؛ يعني دشواري برنامه بتدريج افزايش پيدا کند.
بحث مهم ديگر، استمرار و تداوم برنامه است. به اين معنا که، براي اجراي برنامه پشتکار داشته باشيم و در هر شرايط و حالتي، به آن عمل کنيم. در آخر آن که هر بخش از برنامه را که انجام مي دهيم و به نتيجه مي رسانيم، خودمان، خود را تشويق کنيم. اين به ما انگيزه مي دهد تا ادامه مسير برنامه ريزي را با جديت و تلاش بيشتري طي کنيم. (موفق شو. پارسی گو)

گردآوری: پارسی گو.
https://www.parsigoo.com
منبع: روزنامه جام جم، شماره ۴۷۶۲ به تاريخ ۲۶/۱۱/۹۵، صفحه ۱۴ (جامعه)

به اشتراک بذار:
بیشتر بخوانید:

3 دیدگاه در “موفق شو!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *