حکایت 244 از کتاب «هزار و یک حکایت اخلاقی 2» تألیف محمد حسین محمدی:

ماجرای بهلول و خلیفه (حکایت خواندنی!)

ماجرای بهلول و خلیفه حکایتی خواندنی و آموزنده از اشکال بهلول به تکبر پادشاه وقت است که در کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی تألیف محمد حسین محمدی به چاپ رسیده است.

بهلول و خلیفه حکایت بهلول داستان بهلول دانا

مجله اینترنتی پارسی گو: ماجرای بهلول و خلیفه حکایتی خواندنی و آموزنده، از کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی تألیف محمد حسین محمدی است. این حکایت جذاب و خواندنی را از دست ندهید:

حکایت خواندنی بهلول و خلیفه متکبر!

روزی بهلول بر خلیفه وارد شد دید خلیفه بر تخت پادشاهی خود نشسته و دیگران ایستاده اند. بهلول خطاب به خلیفه فریاد زد و گفت: السلام علیک یا الله!

خلیفه گفت: من الله نیستم. بهلول گفت: السلام علیک یا جبرئیل! خلیفه گفت: من جبرئیل هم نیستم. بهلول گفت: الله که نیستی، جبرئیل هم که نیستی، پس برای چه آن بالا نشسته ای، بیا پایین و میان جمع بنشین!

حکایت ۲۴۴ از کتاب «هزار و یک حکایت اخلاقی ۲» تألیف محمد حسین محمدی.

به کوشش: فاطمه طحانی.
منبع: مجله اینترنتی پارسی گو
درج مطالب مجله اینترنتی پارسی گو با ذکر منبع (www.parsigoo.com) بلامانع است.

به اشتراک بذار:
بیشتر بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *